سنخیت و مناسبات در مثنوی مولوی و آثار علامه حسن زاده آملی
کلمات کلیدی:
سنخیت, مناسبات, وحدت وجود, مولوی, حسن زاده آملیچکیده
اصلیترین و مهمترین ارتباطی که در نظام هستی ساری است، چه در عناصرطبیعی و چه در روابط انسانی، برپایة اصل اساسی «سنخیت» استوار است. سنخیت و مناسبات، میل و رغبت موجودات به یکدیگر یا به اموری است که مقصود و محبوبشان باشد؛ یا برپایة ویژگی مشترکی است که بین آنها موجود میباشد. اصل سنخیت در عرفان زیر مجموعهای از مبحث پیچیده «وحدت وجود» است. این اصل در ذیل قاعده فلسفی الواحد نیز مطرح شده است. این مبحث درآثارعرفا و ادبای بسیاری بازتاب یافته؛ ولی در مثنوی مولانا بهطور گستردهتر و عرفانمحور جلوه گر شده است. از عرفای بزرگ معاصر علامه حسن زاده آملی نیز در آثار خود و به ویژه در دیوان اشعارشان به این امر پرداختهاند. ایشان این اصل را با مضامینی چون مناسبت ذاتى و ارتباط خاص تفسیرو تشریح کردهاند و معتقدند همه هستی از آن متأثراند. با بررسی در آثار و اشعار این دو عارف شاعر، رنگ و بوی سنخیت عرفانی به خوبی هویداست و نشان دهندة آن است که هر دو در بحث سنخیت ازعرفان اسلامی متاثر بوده اند. این پژوهش برآن است تا با روش توصیفی - تحلیلی به کشف مضامین مشترک عرفانی موجود بین اشعار وآثار این دو عارف در زمینه سنخیت بپردازد.